فریدون فروغی جاودانه شد
دنبال بهانه می گشتم.هفدهم بهانه ام شد. برای گذاشتن این نوشته دلیل خاصی ندارم به جز حسرتی که تا همیشه بر دلم مانده و... هرکس مرا می بیند سراغ تو را می گیرد و من بی باینکه شهامتش را داشته باشم می گویم که رفته ای.چیزی از مانی مجدی ندارم جز همین دست نوشته ها و دل نوشته های کوتاهش و دردی که بر گرده ام گذاشت.در مطلب دخل و تصرفی نکرده ام و مسوولیتش به پای نگارنده ای است که نیست.
مرگ آخرین ترانه « فریدون فروغی »
امیر آباد- مسجدالنبی- سه شنبه- هفده مهر ماه- 1380
از میدان انقلاب، خیابان کارگر را که به طرف شمال رفتیم، بعد از رد کردن سه تا چراغ قرمز به امیر آباد رسیدیم. امیر آبادی که زندگی درش همیشه جریان داشته، بعد از مغازه های گوناگون که بیشترشان ویترین عروسک و نقره جات بود یک دانشگاه یک مسجد و تهش یک ایستگاه.
فریدون فروغی: سراینده، آهنگساز، نوازنده و خواننده محبوب و محروم؛
جمعه شب 13 مهر 80 در سن 51 سالگی بر اثر عارضه سکته قلبی در خانه خود، واقع در تهران پارس ترانه بدرود را خواند. فروغی بهمن ماه سال 1329 در تهران به دنیا آمد و در آغاز نوجوانی با خرید یک ست «درامز» به نواختن موسیقی پرداخت، سپس گیتاری به دست آورد و دلبسته آن شد و موسیقی را از طریق شنیداری آموخت و به گفتۀ خودش استادش«ری چارلز» بود و از موسیقی اش الهام می گرفت. فروغی حتی نت خوانی را بدون استاد آموخت، تا این که تورج نگهبان خواندن ترانه فیلم آدمک ساخته خسرو هریتاشی را به فروغی پیشنهاد کرد و این ترانه به همراه ترانۀ دیوانه دل اولین گام در عرصۀ حرفه ای اش شد. او که از اواخر دهۀ چهل فعالیت هنریش را آغاز کرده بود، به دلیل جنس صدا و موسیقی نویی که ارائه می داد سریعاً به یک هنرمند پیشرو در عرصۀ موسیقی روز مبدل شد.البته اینجا جا دارد که یادی هم از فرهاد عزیز شود که در بستر بیماری به سر می برد.سبک فرهاد سوادکوهی و فریدون فروغی نزدیک به هم بود. فروغی پیش از انقلاب سه آلبوم غاز، یاران و سال قحطی را عرضه کرد که این آلبوم ها ترانه هایی چون گرفتار، غوزک پا، ظهر تابستون،قریحه، مشتی ماشاءالله، شیاد، حقه ،زندون دل و ... را در خود جای داد. برای سه فیلم آدمک، یاران و تنگنا ساخته امیر نادری ترانه خواند.فروغی پس از انقلاب هم سه آلبوم آماده عرضه داشت که متاسفانه با وجود تلاش هایش هیچ یک اجازۀ انتشار نگرفت و حتی اثری که در سبک « بلوز» در مدح حضرت علی ساخته بود هیچ گاه مجالی برای بروز نیافت و فقط موفق به اجرای چند کنسرت معدود وموفق سه بار در کیش شد.و ترانه یار دبستانی من برای فیلم فریاد تا ترور ساخته منصور تهرانی را خواند.آخرین فعالیت رسمی اش اجرای ترانه ای با شعر نیما یوشیج در فیلم دختری به نام تندر ساخته حمیدرضا آشتیانی پور بوده است.
او تنها بود تنها ماند و تنها رفت ...
فریدون هیچگاه در طول دوران آوازخوانی تن به ابتذال نداد و همواره متانت و وزانت ترانه هایش را حفظ کرد و علیرغم همه نامهربانی هایی که سالهای زندگی اش را سوزاند تن به ترک وطن نداد . با این که بسیار و بسیار دعوت نامه دریافت می کرد و تشویق به برگزاری کنسرت در آنسوی آبها می شد. فریدون به گفته دوستان ونزدیکانش علاقه خاصی به ترانه آدمک داشت؛ چون سایه های بی امان/ بازیچه دست زمان/ در این دنیا ماندم چنان/افسرده و حیران/سرگشته و نالان/چون آدمک رنجیر بر دست و پایم/از پنجه تقدیر من کی رهایم/ .
شاید بتوان گفت ترانه فروغی به نوعی بیان احوال خودش بود.از همین رو چنان با حس و حال می خواند و خواند.... رفت و رفت تا روزی که دیگر پایش نای رفتن نداشت...
دیگه این غوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده ام حرفی واسه گفتن نداره
پیکر فریدون بنا به وصیتش در روستای قرقرک در نزدیکی آب باریک از توابع اشتهارد کرج به خاک سپرده شد و شنبه شب گذشته ساعت 21 دوستان و علاقمندان در مقابل خانه پدری اش گرد هم آمدند شمع روشن کردند و به یادش مرثیه خواندند. 17 مهر 1380 مراسم ختم آن مرحوم از ساعت 18 تا 19.20 در مسجد النبی واقع در امیر آباد بالاتر از کوی دانشگاه برگزار شد.با توجه به فاصلۀ زیاد خانه فریدون تهرانپارس تا مسجدالنبی حالا این سؤال پیش می آید که چرا اینجا را برای مراسم ختم آن مرحوم انتخاب گردیده؟ به هرحال عدۀ زیادی از مردم به مراسم آمدند و حتی بعضی از ساعاتی قبل از شروع مراسم به این مکان مراجعه کرده بودند،تا هر چند دیر اما به هر صورت در سوگ خواننده محبوب شان که طی این سالها از او بی خبر بودند عزاداری کنند و احساس همدردی خود را با خانواده آن عزیز و جامعۀ هنری ایران نشان دهند.در زمان شروع ختم داخل مسجد مملو از جمعیت شده بود و دیگر جایی برای پذیرایی از علاقمندان نبود، همچنین در طی مراسم ، چهره های بابک بیات، سپهرو خشایار اعتمادی دیده می شد در حدود نیم ساعت پس از شروع مراسم در پی یک حرکت جالب از سوی جوانان سوگوار با گذاشتن موسیقی فریدون در پخش یک ماشین پراید که گویا متعلق به وابستگان فریدون بود تا پایان مراسم بیرون مسجد، مردم تمام خیابان با فریدون همصدا شدند و او را که یک عمر برای مردم خواند بدرقه کردند و حال و هوایی تازه در امیرآباد بود که بسیار لمس کردنی و تماشایی شده بود. نیروی گشت انتظامی و راهنمایی و رانندگی هم که به علت شلوغی به آنجا آمده بودند هیچ نوع آزار واذیتی به جمعیت نرساندند و مخالفتی با عزاداری مردم نکردند.در پایان مراسم مردم از جلوی درب مسجد به سمت پایین خیابان امیر آباد حرکت کردند و در پایان با خواندن سرود ای ایران به مراسم پایان بخشیدند و مردم از هم جدا شدند. و قرار به مراسمی در مزار آن شادروان در روز پنج شنبه گذاشتند.
فریدون فروغی وصیت کرده بود:
بگویید که برگورم بنویسند:
زندگی را دوست داشت و لی هرگز آن را نشناخت
مهربان بود ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت و لی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن.
فریدون فروغی جاودانه شد روحش شاد...
تقدیم به دختری گندم گونه
مانی
دنبال بهانه می گشتم.هفدهم بهانه ام شد. برای گذاشتن این نوشته دلیل خاصی ندارم به جز حسرتی که تا همیشه بر دلم مانده و... هرکس مرا می بیند سراغ تو را می گیرد و من بی باینکه شهامتش را داشته باشم می گویم که رفته ای.چیزی از مانی مجدی ندارم جز همین دست نوشته ها و دل نوشته های کوتاهش و دردی که بر گرده ام گذاشت.در مطلب دخل و تصرفی نکرده ام و مسوولیتش به پای نگارنده ای است که نیست.
مرگ آخرین ترانه « فریدون فروغی »
امیر آباد- مسجدالنبی- سه شنبه- هفده مهر ماه- 1380
از میدان انقلاب، خیابان کارگر را که به طرف شمال رفتیم، بعد از رد کردن سه تا چراغ قرمز به امیر آباد رسیدیم. امیر آبادی که زندگی درش همیشه جریان داشته، بعد از مغازه های گوناگون که بیشترشان ویترین عروسک و نقره جات بود یک دانشگاه یک مسجد و تهش یک ایستگاه.
فریدون فروغی: سراینده، آهنگساز، نوازنده و خواننده محبوب و محروم؛
جمعه شب 13 مهر 80 در سن 51 سالگی بر اثر عارضه سکته قلبی در خانه خود، واقع در تهران پارس ترانه بدرود را خواند. فروغی بهمن ماه سال 1329 در تهران به دنیا آمد و در آغاز نوجوانی با خرید یک ست «درامز» به نواختن موسیقی پرداخت، سپس گیتاری به دست آورد و دلبسته آن شد و موسیقی را از طریق شنیداری آموخت و به گفتۀ خودش استادش«ری چارلز» بود و از موسیقی اش الهام می گرفت. فروغی حتی نت خوانی را بدون استاد آموخت، تا این که تورج نگهبان خواندن ترانه فیلم آدمک ساخته خسرو هریتاشی را به فروغی پیشنهاد کرد و این ترانه به همراه ترانۀ دیوانه دل اولین گام در عرصۀ حرفه ای اش شد. او که از اواخر دهۀ چهل فعالیت هنریش را آغاز کرده بود، به دلیل جنس صدا و موسیقی نویی که ارائه می داد سریعاً به یک هنرمند پیشرو در عرصۀ موسیقی روز مبدل شد.البته اینجا جا دارد که یادی هم از فرهاد عزیز شود که در بستر بیماری به سر می برد.سبک فرهاد سوادکوهی و فریدون فروغی نزدیک به هم بود. فروغی پیش از انقلاب سه آلبوم غاز، یاران و سال قحطی را عرضه کرد که این آلبوم ها ترانه هایی چون گرفتار، غوزک پا، ظهر تابستون،قریحه، مشتی ماشاءالله، شیاد، حقه ،زندون دل و ... را در خود جای داد. برای سه فیلم آدمک، یاران و تنگنا ساخته امیر نادری ترانه خواند.فروغی پس از انقلاب هم سه آلبوم آماده عرضه داشت که متاسفانه با وجود تلاش هایش هیچ یک اجازۀ انتشار نگرفت و حتی اثری که در سبک « بلوز» در مدح حضرت علی ساخته بود هیچ گاه مجالی برای بروز نیافت و فقط موفق به اجرای چند کنسرت معدود وموفق سه بار در کیش شد.و ترانه یار دبستانی من برای فیلم فریاد تا ترور ساخته منصور تهرانی را خواند.آخرین فعالیت رسمی اش اجرای ترانه ای با شعر نیما یوشیج در فیلم دختری به نام تندر ساخته حمیدرضا آشتیانی پور بوده است.
او تنها بود تنها ماند و تنها رفت ...
فریدون هیچگاه در طول دوران آوازخوانی تن به ابتذال نداد و همواره متانت و وزانت ترانه هایش را حفظ کرد و علیرغم همه نامهربانی هایی که سالهای زندگی اش را سوزاند تن به ترک وطن نداد . با این که بسیار و بسیار دعوت نامه دریافت می کرد و تشویق به برگزاری کنسرت در آنسوی آبها می شد. فریدون به گفته دوستان ونزدیکانش علاقه خاصی به ترانه آدمک داشت؛ چون سایه های بی امان/ بازیچه دست زمان/ در این دنیا ماندم چنان/افسرده و حیران/سرگشته و نالان/چون آدمک رنجیر بر دست و پایم/از پنجه تقدیر من کی رهایم/ .
شاید بتوان گفت ترانه فروغی به نوعی بیان احوال خودش بود.از همین رو چنان با حس و حال می خواند و خواند.... رفت و رفت تا روزی که دیگر پایش نای رفتن نداشت...
دیگه این غوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیده ام حرفی واسه گفتن نداره
پیکر فریدون بنا به وصیتش در روستای قرقرک در نزدیکی آب باریک از توابع اشتهارد کرج به خاک سپرده شد و شنبه شب گذشته ساعت 21 دوستان و علاقمندان در مقابل خانه پدری اش گرد هم آمدند شمع روشن کردند و به یادش مرثیه خواندند. 17 مهر 1380 مراسم ختم آن مرحوم از ساعت 18 تا 19.20 در مسجد النبی واقع در امیر آباد بالاتر از کوی دانشگاه برگزار شد.با توجه به فاصلۀ زیاد خانه فریدون تهرانپارس تا مسجدالنبی حالا این سؤال پیش می آید که چرا اینجا را برای مراسم ختم آن مرحوم انتخاب گردیده؟ به هرحال عدۀ زیادی از مردم به مراسم آمدند و حتی بعضی از ساعاتی قبل از شروع مراسم به این مکان مراجعه کرده بودند،تا هر چند دیر اما به هر صورت در سوگ خواننده محبوب شان که طی این سالها از او بی خبر بودند عزاداری کنند و احساس همدردی خود را با خانواده آن عزیز و جامعۀ هنری ایران نشان دهند.در زمان شروع ختم داخل مسجد مملو از جمعیت شده بود و دیگر جایی برای پذیرایی از علاقمندان نبود، همچنین در طی مراسم ، چهره های بابک بیات، سپهرو خشایار اعتمادی دیده می شد در حدود نیم ساعت پس از شروع مراسم در پی یک حرکت جالب از سوی جوانان سوگوار با گذاشتن موسیقی فریدون در پخش یک ماشین پراید که گویا متعلق به وابستگان فریدون بود تا پایان مراسم بیرون مسجد، مردم تمام خیابان با فریدون همصدا شدند و او را که یک عمر برای مردم خواند بدرقه کردند و حال و هوایی تازه در امیرآباد بود که بسیار لمس کردنی و تماشایی شده بود. نیروی گشت انتظامی و راهنمایی و رانندگی هم که به علت شلوغی به آنجا آمده بودند هیچ نوع آزار واذیتی به جمعیت نرساندند و مخالفتی با عزاداری مردم نکردند.در پایان مراسم مردم از جلوی درب مسجد به سمت پایین خیابان امیر آباد حرکت کردند و در پایان با خواندن سرود ای ایران به مراسم پایان بخشیدند و مردم از هم جدا شدند. و قرار به مراسمی در مزار آن شادروان در روز پنج شنبه گذاشتند.
فریدون فروغی وصیت کرده بود:
بگویید که برگورم بنویسند:
زندگی را دوست داشت و لی هرگز آن را نشناخت
مهربان بود ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت و لی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن.
فریدون فروغی جاودانه شد روحش شاد...
تقدیم به دختری گندم گونه
مانی
No comments:
Post a Comment