Tuesday, June 21, 2005

درد دست های تو
حس می کنم درد دست هایت را
غرق می شوم در اشک هایت
از پشت شیشه
یک سال و دو سال و هزاران سال است
تمام شد/ چه زود/ زندگی
از پشت شیشه.
سیگار بیاور برایم
مربا بیاور
کمی از موهایت، یکی از ناخن هایت
بچین و بیاور برایم .
تا بشود چیز دندان گیری
کنار زندان و مقاله وفراموشی آزادی!
می گویند تمام است وقت ملاقات
خواستی اگر می بوسم لب هایت را
از پشت شیشه ....

No comments: