درحاکمیت ترور حق حرف زدن از آن کیست؟
مطبوعات رکن چهارم دموکراسی اند. و دموکراسی یعنی حکومت مردم. و مردم خود مطبوعات اند .تکرار این چرخه گویای این نکته است که رسانه جایی است برای گفتن و شنیدن .اگر قرار باشد گروهی ذی نفع از وسایل ارتباط جمعی استفاده کنند ومقاصد خود را بی شنیدن، فقط بگویند پس جایگاه ارتباط دو سویه و مفهوم تعامل کجاست؟در این صورت دلیل وجودی رسانه که همانا اطلاع رسانی وفرهنگ سازی و در سطحی وسیع تر تولید علم است زیر سوال می رود.در اینجا نقش رسانه در میان قشرهای مردمی فقط و فقط ایجاد سرگرمی است که در نهایت به ابتذال مخاطب می انجامد.رسانه ای که در انعکاس وقایع جامعه، به معنای واقعی کلمه "آزادی" ندارد چگونه می تواند مبین دموکراسی باشد.واقعیت این است:روزنامه نگاری که از دست به قلم بردن بترسد ،جسارت و شهامتش را از دست می دهد و اگر بنویسد دردور باطل پنجاه روز اعتصاب غذا گرفتار می شود.تلاشی که هیچ سنتزی را به دنبال ندارد.تز هست و کارکرد خود را به خوبی انجام می دهد اما آنتی تزی نیست تا ترکیبی جهان شمول را بیافریند.
آنتونی لوئیس در دفاع از رسانه ها بر علیه این اتهام که آنها بسیار مستقل و قدرتمند شده اند،درروزنامۀ نیویورک تایمز می نویسد:« مطبوعات به وسیلۀ متمم اول قانون اساسی،تحت حمایت قرار گرفته اند تا به یک سیستم آزاد سیاسی،اجازۀ فعالیت داده شود.ملاحظۀ پایانی در مورد خبرنگار یا سردبیر نیست بلکه در جهت دفاع از شهروند منتقد دولت است.وقتی سخن از آزادی مطبوعات است،درحقیقت سخن از آزادی عمل در جهت کلیت نظام سیاسی است.» هیچ فردی به تنهایی قادر به جمع آوری اطلاعات لازمه برای انجام وظایف سیاسی خود نیست. مطبوعات با قادر ساختن عموم مردم به کنترل پرمعنای فرایندهای سیاسی،وظیفۀمهمی در جهت تاثیر گذاری بر اهداف اجتماعی انجام می دهند. یک رسانۀ پرخاشگر و لجوج که در همه جا حاضر است،بایستی به وسیلۀ صاحب منصبان تحمل شود،تا ارزشی بالاتر یعنی آزادی بیان و حق آگاهی مردم حفظ گردد.واین تحمل کردن تنها درجهت سوق دادن جامعه به سوی رفاه افراد آن است.
این نظریه که آزادی بیان به عنوان یک وسیله باید مورد دفاع قرار گیرد را نمی توان قبول کرد،بلکه دفاع از آزادی بیان بایستی به دلیلی فراتر،یعنی ارزش وجودی نهفته در ذات آزادی بیان انجام گیرد.اگر فرایندهای دموکراتیک در شکلی پرمعنا باید عملکرد داشته باشد،رسانه هایی شجاع و صریح مورد احتیاج است.اما واقعیت عملکرد رسانه ها به کلی متفاوت از این ایده آل اجتماعی است.تاریخ به ما نشان می دهدکه جریان واترگیت که موجب اوج گیری رودررویی علنی مطبوعات با دولت نیکسون بود،در حقیقت انعکاس قدرت گروههای غالب و قدرتمند جامعه در دفاع از خود است.این گروه ها وقتی حریم خود رامورد تجاوز می بینند،با استفاده از "آزادیخواهی و استقلال" مطبوعات،از خود دفاع می کنندوبا بی پروایی فریاد می زنند که آزادی بیان ،امنیت ملی را به مخاطره می اندازد.در این راستا بسیاری از منتقدین راست گرا معتقدند مطبوعات به میزان مطلوب،تحت اقتدار دولتی قرار ندارند.
علی رغم متفاوت بودن تعریف دموکراسی در جوامع گوناگون باید گفت که تنها به خطر افتادن منافع اقلیتی که در راس هرم قدرت قرار گرفته اند موجب عدم دسترسی به مطبوعات آزاد می شود.
آنتونی لوئیس در دفاع از رسانه ها بر علیه این اتهام که آنها بسیار مستقل و قدرتمند شده اند،درروزنامۀ نیویورک تایمز می نویسد:« مطبوعات به وسیلۀ متمم اول قانون اساسی،تحت حمایت قرار گرفته اند تا به یک سیستم آزاد سیاسی،اجازۀ فعالیت داده شود.ملاحظۀ پایانی در مورد خبرنگار یا سردبیر نیست بلکه در جهت دفاع از شهروند منتقد دولت است.وقتی سخن از آزادی مطبوعات است،درحقیقت سخن از آزادی عمل در جهت کلیت نظام سیاسی است.» هیچ فردی به تنهایی قادر به جمع آوری اطلاعات لازمه برای انجام وظایف سیاسی خود نیست. مطبوعات با قادر ساختن عموم مردم به کنترل پرمعنای فرایندهای سیاسی،وظیفۀمهمی در جهت تاثیر گذاری بر اهداف اجتماعی انجام می دهند. یک رسانۀ پرخاشگر و لجوج که در همه جا حاضر است،بایستی به وسیلۀ صاحب منصبان تحمل شود،تا ارزشی بالاتر یعنی آزادی بیان و حق آگاهی مردم حفظ گردد.واین تحمل کردن تنها درجهت سوق دادن جامعه به سوی رفاه افراد آن است.
این نظریه که آزادی بیان به عنوان یک وسیله باید مورد دفاع قرار گیرد را نمی توان قبول کرد،بلکه دفاع از آزادی بیان بایستی به دلیلی فراتر،یعنی ارزش وجودی نهفته در ذات آزادی بیان انجام گیرد.اگر فرایندهای دموکراتیک در شکلی پرمعنا باید عملکرد داشته باشد،رسانه هایی شجاع و صریح مورد احتیاج است.اما واقعیت عملکرد رسانه ها به کلی متفاوت از این ایده آل اجتماعی است.تاریخ به ما نشان می دهدکه جریان واترگیت که موجب اوج گیری رودررویی علنی مطبوعات با دولت نیکسون بود،در حقیقت انعکاس قدرت گروههای غالب و قدرتمند جامعه در دفاع از خود است.این گروه ها وقتی حریم خود رامورد تجاوز می بینند،با استفاده از "آزادیخواهی و استقلال" مطبوعات،از خود دفاع می کنندوبا بی پروایی فریاد می زنند که آزادی بیان ،امنیت ملی را به مخاطره می اندازد.در این راستا بسیاری از منتقدین راست گرا معتقدند مطبوعات به میزان مطلوب،تحت اقتدار دولتی قرار ندارند.
علی رغم متفاوت بودن تعریف دموکراسی در جوامع گوناگون باید گفت که تنها به خطر افتادن منافع اقلیتی که در راس هرم قدرت قرار گرفته اند موجب عدم دسترسی به مطبوعات آزاد می شود.
با اقتباس از فیلترهای خبری هرمن و چامسکی